زبانحال مسلم بن عقیل علیهالسلام قبل از شهادت
سیـر و سـلـوک من شـده آواره بـودن بی "چاره" بودن با وجود چاره بودن هرکس کـسی دارد ولیکـن من نـدارم کاری به جـز ذکر و دعا کردن ندارم من دوست دارم کوچهگرد شب شدن را شـب تا سحـر دلـواپس زینب شدن را رفـتـنـد اما یک نـفـر دورو بـرم بـود آن یک نفـر هـم سـایۀ پشت سـرم بود گـشـتم ولی این شـهـر پـروانـه نـدارد انـگـار جز طـوعه کـسی خـانه ندارد این شهر بیدرد است، یک زن اهل درد است طوعه پناهم داد، خیلی طوعه مرد است چه مـردم نـامـهـربـانی داشـت کـوفـه ای کـاش ده تا مثل هـانی داشت کوفه در کوفه دیگر حرمت مهمان شکسته بین از سفـیر تو چسان دندان شکسته ایـنـجـا وفــا دارد، وفـاهـای دروغـی بـازار هـم دارد، چه بـازار شـلـوغی! بازار، دنـبـال وفـا رفـتم، جـفـا داشت اما خـدا را شـکـر دیـدم بـوریا داشت حالا که دسـتـم بـسـته شـد یـاد عـلیام مـعـلـوم شـد امــروز دامــاد عــلــیام از بـام نـه از چـشـمـشان افـتادم آخـر دیدی چه کاری دست زینب دادم آخر! مـانـنـد قـربـانی تـنـم را مـیکـشـیـدنـد دست مرا بسـتـند و از پـا میکـشـیدند میخـواستم خـونم به پای رب بریـزد گـل در مسـیـر محـمـل زینب بـریـزد |